Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-07@08:55:12 GMT

زنان مخفی در جنگ سرد!/تصاویر

تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۳۰۸۱۳۵

زنان مخفی در جنگ سرد!/تصاویر

پایگاه‌های زیرزمینی بریتانیا برای مقابله با حمله هسته ای از سوی شوروی و نقش مهم زنان در آن‌ها آفتاب‌‌نیوز : دشت‌های سرسبز "هولدرنس" و "یورکشایر" بیش از بیست سال مخفیگاه زیرزمینی "RAF Holmpton" بودند. رادارهای این مخفیگاه گوش به زنگِ تهدیدات احتمالی جنگ سرد بودند.
 در طول سال‌های بی ثابتِ جنگ سرد که کشورها خود را برای چشم‌اندازی از جنگ هسته‌ای ویرانگر آماده می‌کردند، بریتانیا نیز یک برنامه رادار دفاعی به نام "روتور" ساخت که شامل هفتاد ایستگاه در سرتاسر ساحل بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


 
یکی از آن‌ها مخفیگاهی زیرزمینی در روستای کوچک هولمتون بود که در سال 1953 ساخته شد و به "گودال" شهرت یافت. این مخفیگاه رو به شرق بود و توانایی نظاره بر صدها مایل از خاک شوروی را داشت.
 امروزه این مخفیگاه به موزه تبدیل شده است. یک خانه ییلاقی ساده ورودی آن را پنهان می کرد.

در صورت وقوع حمله هسته‌ای، اعضای "Royal Observer Corps” (ROC) مسئولیت برقراری نظم در منطقه را بر عهده داشتند. کارکنان پناهگاه نیز مسئول هشدار دادن و اطلاع‌رسانی درباره خطرات قریب‌الوقوع، ضبط مسیر، سرعت و قدرت باران رادیواکتیو بودند.

9 زنی که در هولمتون و دو زن دیگری که در مخفیگاه‌های مجاور کار می‌کردند، خاطرات خود را با عکاسی به نام "لی کارن استو" در میان گذاشتند.

"جنت هوت" (بالا، چپ) و خواهرش "باربارا ترنر" (پایین، راست)، "الین مان" (بالا راست) و "جنت لوسلی" (پایین چپ) در اتاق عملیاتی مخفیگاه هولمتون. آن‌ها در سن هفده‌سالگی به RAF پیوستند و بین سال‌های 1959 و 1974 در این مخفیگاه‌ها خدمت کردند.
این زن‌ها به‌عنوان اپراتورهای دفاع هوایی اطلاعات خام از صفحه‌های رادار را تحلیل می‌کردند و آن‌ها را به‌صورت برعکس روی یک بورد پرپکس می‌نوشتند تا از طرف دیگر قابل‌خواندن باشند.  سپس اطلاعات روی صفحه رادار قرار می‌گرفت (همانند تصویر بالا) که طبقه زیرین محسوب می‌شد. بدین ترتیب مدیرانی که در طبقه بالا می‌نشستند قادر بودند پایین را نگاه کرده و حرکت هواپیماهای دشمن را کنترل کنند.

مخفیگاه هولمتون که در سال 2004 به موزه تبدیل شد، دارای یک تونل 120 متری است.

 
هوت می‌گوید: "صدای باد را به یاد دارم که دریچه‌ها و منافذ مخفیگاه را به لرزه می‌انداخت و در تونل می‌پیچید. به تمام هواپیماها یک برنامه پرواز داده و کد تماس داده می‌شد. اگر چیزی در آسمان پدیدار می‌شد که این اطلاعات را نداشت، خیلی زود مانند یک لکه سیاه بیگانه شناسایی می‌شد. معمولاً یک یا دو هواپیمای جنگنده از فرودگاه محلی پرواز می‌کردند تا هواپیمای بیگانه را از حریم هوایی کشور خارج کنند. هواپیماهای بیگانه معمولاً از اتحاد جماهیر شوروی بودند. در طول جنگ سرد این اتفاق زیاد می‌افتاد و ما را هشیار و گوش به زنگ نگاه می‌داشت."

"همه ما برای حملات هسته‌ای آماده بودیم. مانورهای زیادی انجام می‌شد. ممکن بود در هر ساعتی از شبانه‌روز به پست‌هایمان فراخوانده شویم و هیچ‌وقت نمی‌دانستیم که مانور است یا یک حمله واقعی. زنگ‌های هشدار در همه‌جا به صدا در می‌آمدند. اما هرگز ترس و وحشت ایجاد نمی‌شد. همه کارکنان آموزش دیده و منظم بودند. اگر از فرمان‌ها پیروی می‌کردی و کارت را انجام می‌دادی، همه‌چیز به‌خوبی پیش می‌رفت. ما دو- سوم مردها دستمزد دریافت می‌کردیم. به ما می‌گفتند ممکن است مردها ازدواج کنند و مجبور باشند خرج یک خانواده را بدهند. در آن دوران اگر زنان باردار می‌شدند، اجازه ادامه کار را نداشتند. "

 
ترنر گفت: "خیلی مهم است که مردم درباره ما بدانند. زیرا سال‌های زیادی را زیرزمین کارکردیم و هرگز کسی فعالیت‌های ما را به رسمیت نشناخت. شاید دلیل اصلی‌اش محرمانه بودن فعالیت‌ها بود. اما هیچ جا ثبت نشد که زن‌ها سال‌های زیادی را زیرزمین خدمت کردند."

"جنت لوسلی" پنج سال در مخفیگاه هولمتون به‌عنوان اپراتور دفاع هوایی خدمت کرد و به "پلاتر" شهرت داشت. او داده‌های ورودی را به میز رادار منتقل می‌کرد.
 
او می‌گوید: "به یاد دارم که مجبور بودیم با دامن از پله‌های آهنی با شیب تند پایین برویم. سنگینی نگاه مردها احساس ناخوشایندی ایجاد می‌کرد. افسرهای زن هم داشتیم. اما فضا غالباً مردانه بود. با وجود نور چراغ‌ها و کامپیوترها، باز هم فضا تاریک بود."

"به یاد دارم که یک‌بار حدود ساعت هفت عصر فراخوانده شدم. آن موقع تنها هجده سال داشتم. در آشپزخانه بودم، بنابراین به‌سرعت بالا رفتم تا یونیفرمم را بپوشم. پدر داشت آشپزخانه را کف‌پوش می‌کرد. به من گفت: "آیا قرار است بمباران شویم؟ اگر این‌طور است زحمت کف‌پوش کردن را به خودم ندهم."
"تنها یک مانور بود که ببینند در صورت حمله چقدر طول می‌کشد خودمان را به مقر برسانیم."
 "پت لکونبی"، "رزماری کریستین" و "تریش آلتوفت" در دهه‌های 1960 و 1970 به‌عنوان تلفنچی در هولمتون کار می‌کردند
 
آلتوفت گفت: "اکنون داریم درباره مسئله مهمی به نام جنگ سرد صحبت می‌کنم، اما صادقانه بگویم، هیچ‌یک از ما در آن زمان به جنگ سرد فکر نمی‌کردیم"
 
لکونبی گفت: "وظیفه ما پاسخ به تلفن‌ها بود. در طول روز خیلی سرمان شلوغ می‌شد. اسرار مهمی را با ما در میان نمی‌گذاشتند. تقریباً منزوی بودیم. ما نقش چرخ‌دنده‌های کوچک در یک ماشین بزرگ را داشتیم." 
اعضای این پایگاه برای آتش‌سوزی نیز مانور داشتند. آلتوفت توضیح داد: "به‌محض آنکه زنگ هشدار به صدا در می‌آمد، همه از پایگاه خارج می‌شدند. آخرین نفری که پایگاه زیرزمینی را ترک می‌کرد افسر فرمانده و رئیس کارگروه بود."
 
"یک شب آخرین نفری که خارج شد من بودم. هرگز در زندگی‌ام این‌قدر نترسیده بودم، چون تمام چراغ‌ها خاموش شدند. سپس کورسویی از نور پیدا شد. خودم را به راهرو رساندم و آن‌قدر ادامه دادم تا به نورِ خارج از مخفیگاه رسیدم. هراسناک بود. می‌ترسیدم آنجا گیر بیفتم."
 
لکونبی در تأیید حرف‌های همکار سابقش گفت: "وقتی درب بسته می‌شد احساس ناخوشایندی می‌کردیم. آنجا عمدتاً مردها کار می‌کردند و ما هم بسیار جوان و جذاب بودیم."
 
"رزماری کریستین" قبل از کار در هولمتون، برای کار در یک پست نظارتی در مخفیگاه 14 (در ساحل یورکشایر شرقی) داوطلب شده بود. این پایگاه در 4 متری زمین بود و با یک نردبان آهنی به آن رفت‌وآمد می‌شد.


او می‌گوید: "این پایگاه به حفره مربع شکل در زمین بود. شب‌ها واقعاً ترسناک می‌شد. اصلاً دوست نداشتم به آن پایین بروم."

"تنها دو یا سه نفر آنجا حضور داشتند. نفر اولی که پایین می‌رفت باید خود را برای رویارویی با هر چیزی آماده می‌کرد. من فقط ساعت‌های کاریم را پر می‌کردم و بلافاصله به خانه برمی‌گشتم. اما اگر جنگ می‌شد، باید همان‌جا می‌خوابیدیم. الآن حاضر نیستم چنین کاری کنم. اما وقتی جوانی جرئت انجام هرکاری را داری."

"جینا رایت" در "شورای مرکزی شرایط اضطراری" به‌عنوان افسر برنامه‌ریزی و کنترل بحران کار می‌کرد. آن‌ها نیز در پایگاهی زیرزمینی کار می‌کردند.

 او از شغلش می‌گوید: "وقتی برای اولین بار وارد مخفیگاه شدم، اولین چیزی که توجهم را جلب کرد درب‌های امنیتی بزرگ بود. وقتی از درب‌ها می‌گذشتی، به یک سد امنیتی دیگر می‌رسیدی. فکر می‌کنم هرگز انتهای این پایگاه زیرزمینی را ندیدم. من اندکی ترسو بودم. دوست نداشتم تنهایی به آن زیر بروم."
 
"ما در زمان جنگ چهار فاز داشتیم: انتقال به وضعیت جنگی، اعلان‌جنگ، حمله هسته‌ای و پس آیند. بنابراین تمام اقدامات بر اساس این چهار مرحله برنامه‌ریزی می‌شد. تصور وقوع حمله اتمی برای ما خیلی غیرواقعی و سورئال بود. در حقیقت تصوری از آن نداشتیم."
"آنه متکالف" هفده ساله بود که به ROC پیوست و در پایگاه "جنگ سرد یورک" که اکنون جزو میراث انگلستان است، شروع به کار کرد. او در سال 1982 به اولین افسر زنی تبدیل شد که مسئولیت نظارت بر چهار پست در حومه یورکشایر را بر عهده داشت و شش سال بعد درجه افتخاری ستوان ارتقا یافت.
 او گفت: "من مسئول محاسبه اندازه و موقعیت بمب‌ها بودم. ما یک میز محاسبه گرد داشتیم که از قدرت انفجار، اندازه دقیق بمب را محاسبه می‌کرد."


آنه به تمام چهار پایگاهی که زیر نظرش بودند سر می‌زد. آن‌ها بین 10 تا 15 مایل باهم فاصله داشتند. او بر تمرینات و مانورهای کارکنانش نظارت و از مقامات ارشد میزبانی می‌کرد.

"آرزو می‌کردیم که حمله اتمی هرگز اتفاق نیفتد. زیرا آن زمان همسر و دو فرزند داشتم که در خانه منتظرم بودند. مطمئناً در موارد اضطراری مجبور می‌شدیم بیست‌وچهار ساعته کار کنیم. آیا شما حاضرید خانواده‌تان را ترک کنید؟ خوشبختانه هرگز در این موقعیت قرار نگرفتیم."
 
"همیشه فکر می‌کردم اگر حمله اتمی رخ دهد، دوست دارم بمب درست روی خانه‌ام فرود آید. زیرا نمی‌خواستم عزیزانم از مرگ تدریجی بمیرند. این نوع مرگ واقعاً وحشتناک است."

فرادید

منبع: آفتاب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۰۸۱۳۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بازیگر سینما و پیشنهاد کتابی مرموز

نادر فلاح ضمن پیشنهاد کتاب «بایگانی ادبی پلیس مخفی» به مخاطبان نمایشگاه کتاب تهران گفت: اثر ویتالی شنتالینسکی با ترجمه بیژن اشتری کتابی درباره تاریک‌ترین دوران ادبیات روسیه و دوران وحشت بزرگ استالین است که در آن بیش از ۲ هزار نویسنده قربانی سرکوب شدند.

وی درباره جایگاه این کتاب در ادبیات روسیه عنوان کرد: پرسش اصلی کتاب «بایگانی ادبی پلیس مخفی» در مورد پنجاه سال جنایت یک رژیم مستبد با هنرمندان آن دوره است؟ در این کتاب نویسنده از سرگذشت دست‌نوشته‌هایی پرده برمی‌دارد که احتمالاً در کنج صندوق اسناد پلیس مخفی یا در گوشه‌ای از بایگانی‌های خانوادگی خصوصی، دور از توجهات گزمه‌های امنیتی، خاک می‌خورد و تلاش می‌کند تا سخنان دزدیده شده‌ی این نویسندگان را دوباره زنده کند.

نادر فلاح خواندن این کتاب را برای هر کسی که می‌خواهد با تاریک‌ترین دوران ادبیات روسیه آشنا شود را ضروری دانست و گفت: در مقدمه این کتاب آمده «بایگانی ادبی پلیس مخفی حکایت دوره‌ای تلخ و خونین است؛ حکایت شناعت و جنایت یک رژیم مستبد و حکایت دروغ‌های وقیحانه. کتابی که می‌تواند ما را از اسراری مهم در دل تاریخ ادبیات جهان مطلع کند.»

نمایشگاه کتاب تهران ۱۴۰۳ با شعار «بخوانیم و بسازیم» ۱۹ تا ۲۹ اردیبهشت‌ماه در مصلای امام خمینی (ره) برگزار خواهد شد.

منبع: خبرگزاری کتاب ایران

دیگر خبرها

  • چه رازی پشت تورم ۳۱ درصدی مخفی شده است؟
  • پیگیری نارضایتی شهروندان همدانی از خدمات راه آهن
  • قطار پنج ستاره به شبکه ریلی همدان اضافه می‌شود
  • دستگیری قاچاقچی عمده قرص‌های غیر مجاز منطقه تهرانپارس تهران
  • شناسایی و دستگیری رباینده دختر ۱۶ ساله/ عاملان درگیری محله فلاح در چنگال پلیس
  • دستگیری سارق و اعتراف به ۶ فقره سرقت گوشواره از دختربچه‌ها
  • انهدام باند سرقت خودرو و کشف خودرو سرقتی 
  • سارقان مدرسه در دام پلیس
  • افشاگری جدید علیه زاکانی درباره قرارداد‌های مخفی شهرداری تهران
  • بازیگر سینما و پیشنهاد کتابی مرموز